-
دلم می خواد زیر بارون عاشق بشیم.
- که چی بشه؟
- شیرین هم همین طوری عاشق شد انگاری.
- آخرش هم باباش از ارث محرومش کرد. بابای تو که چیزی هم نداره محرومت کنه. ته اش اینه که می گه لیاقتت همین عن آقا بود.
- نه اون شیرین. شیرینِ فرهاد.
- اونم که نصیب پسر عموش شد. ندیدی بچه شون را. یا کم داره یا کروموزوم اضافی. یه چی تو این مایه ها.
- نه اون فرهاد. بیستون را می گم.
- آهان. هنوز چشمت دنبال اون کفش پاشنه بلنده است. شما زن ها چقدر مین گذاری می کنید حرفاتون را.
- که چی بشه؟
- شیرین هم همین طوری عاشق شد انگاری.
- آخرش هم باباش از ارث محرومش کرد. بابای تو که چیزی هم نداره محرومت کنه. ته اش اینه که می گه لیاقتت همین عن آقا بود.
- نه اون شیرین. شیرینِ فرهاد.
- اونم که نصیب پسر عموش شد. ندیدی بچه شون را. یا کم داره یا کروموزوم اضافی. یه چی تو این مایه ها.
- نه اون فرهاد. بیستون را می گم.
- آهان. هنوز چشمت دنبال اون کفش پاشنه بلنده است. شما زن ها چقدر مین گذاری می کنید حرفاتون را.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر