۱۳۹۳ مرداد ۲۲, چهارشنبه

سرعت گیرهای مجلس صاف شده




قرار ما 11.45 دقیقه بود، اما من کمی بعد از 11.50 رسیدم، تقصیر از من هم نبود، جای آن که شب قبل تماس بگیرند و خبر دهند که ساعت 12 وقت مصاحبه است، صبح زنگ زدند که من هم خواب بودم. بیشتر ترس این را داشتم که حرف رییس دفتر حاج آقا درست باشه و بعد از من هم مصاحبه دیگه ای داشته باشد.
محاسبه ام درست بود و درب شمالی، همان دری است که در خیابان مجاهدین اسلام است. من از در میله‌ای که رد شدم، دو تا آقای کت و شلواری ایستاده بودند. بیشتر نقش شان این بود که بپرسند:" بهتون گفتند کدام درب؟" یا " با کار دارید؟" چند نفری را رهنمایی کردند به "درب بالا" من پریدم که بالا بروم، دست راستش را از کنار تنه‌اش بالا آورد. به اندازه 90 درجه. میانسال حساب می‌شد، استخوانی و قدی متوسط. صورتش هم که کم و بیش ریش داشت. آمدم بگویم با آقای مصباحی مقدم قرار مصاحبه دارم، که یک خانم از پشت سرم با صدای تقریبا بلندی گفت:" آقا مسول این سرعت‌گیرها کدوم نماینده است؟ می‌خوام ببینمش."
خانم چادری بود، با قد متوسط که زیر 160 سانت. روسری مشکی هم سرش بود و حسابی حجابش کامل بود، اما همین طور هم مشخص بود کمی تپل است.
آقایی که دستش را 90 درجه بالا آورده بود، پرسید:" کدام؟"
خانوم صورتش از گرما گل انداخته بود. ابروهایش را بالا داد، رنگ تاتو خیلی رفته بود و باید حتما چیزی رویش می‌کشید. اما نکشیده بود. دو طرف چادر را زده بود زیر بغلش، دست راستش را بیرون آورد و یک نیم چرخی زد و خیابان را نشان داد:" سرعت گیرهای اینجا صاف صاف شده، هیچی نداره دیگه. مسوولش کدوم نماینده است."
خانوم اگر خیلی سن داشت، 40 سال بود.  
آقایی که دستش را 90 درجه بالا آورده بود، یک لبخند زد، جوری که همه صورت استخوانی‌اش باز شد، نمی‌دانم آن هم مثل من داشت فکر می‌کرد:" سرعت گیر به چه کار شما میاد یا نه؟" اما به جای این سوال، گفت: مسوولش شهرداری است. شما باید به شهرداری بگید."
خانوم واقعا چهره‌اش کمی مضطرب بود یا این طور نشان می‌داد، هر چه بود که خانم چادری دیگری که آن طرفش ایستاده بود هم خیره چهره‌اش شده بود. البته یکی در میان نگاهش بین آن آقا و این خانم می‌رفت و می‌آمد.
خانوم باز گفت: "شهرداری که درست جواب نمی‌ده، اینجا هم جلوی مجلس هست، بالاخره یکی از نماینده‌ها باید جواب بده. شما بیا نگاه کن، انگار نه انگار سرعت گیره، هیچی نداره، صاف شده آقا."
وسط حرف من که گفتم: "آقا قرار مصاحبه‌ام دیر شد"، آقایی که دستش را 90 درجه بالا آورده بود، همان طور که اشاره کرد شما از این در برو داخل، توضیحی داد که خانوم برود شهرداری و اگر جواب نگرفت بیاید که موضوع در میان چند نماینده‌ای که مسوول نظارت بر شهرداری یا امور شهری یا همچون چیزی، مطرح شود. آخرین حرف خانم که قبل از ورودم به مجلس شنیدم این بود:" شما خودت بیا نگاه کن، این دیگه سرعت گیر نیست."

چهارشنبه 22 مرداد 1393

هیچ نظری موجود نیست: