جوابش را حاضر دارم:" ناظم دبیرستان ما
هستن. بانو خانوم. میخوایم براشون گل بفرستیم."
خانم خوش اخلاق میشود. لبخند میزند، میگوید:"
چی میخوای بدونی؟"
میپرسم :"تنها زندگی میکنن؟"
خانم عجله دارد. میگوید:" آره جانم. تنهای
تنها. نه شوهری. نه بچهای."
خانم میرود و من میمانم مات و مبهوت.
دقیقا همین قسمت از کتاب بودم که زن داد زد:"
30 هزار تومن داروخانه، فقط 8 هزار تومن." بعد دو دستش را تا مچ داخل شورت کِرم
رنگ کرد و دو دستی به دو طرف کشید. "خانومها شورت گنی دارم عالی است. همین
را داروخانه میده 30 هزار تومن. بشور بپوش، هیچیاش نمیشه."
40 سال ندارد، اما همان حدود است. یک روسری گل
برجسته ساتن و حریر قرمز و مشکی هم سرش کرده و گره شلی هم زده. هنوز به ته واگن
نرسیده با ساکش برمیگردد و باز داد میزند:"شورتهای گنی، خانومها نخواستید؟"
یکی دو تا از خانمهای مسافر دستی به جنس شورت گنی میزنند. زن با دست روی بدنش
نشان میدهد که شورتها به خاطر کمر پهنی که دارند کامل روی شکم قرار میگیرند و
حسابی شکم را جمع و جور میکند. طوری که بعد از مدتی شکم خودش سفت میشود، بلکه هم
آب میشود. صورتش سبزه تندی است. دندانهایش هم بیشتر زرد است. یکی دو تای آخریها
هم جایشان خالی است. وقتی داد میزند، معلوم میشود.
مادر و دختری کنارم هستند که هر فروشندهای هر
چه آورده، دست زدهاند، جنس و زبری و نرمیاش را سنجیدهاند. قیمت گرفتهاند، از
تنوع رنگیاش پرسیدهاند و آخر جنس را برگرداندهاند. از دستبند و گوشواره تا
تیشرت و دستمال آشپزخانه. از خیر هیچ کدام برای سوال پرسیدن نگذشتهاند.
مادر شورت گنی را دست میگیرد." تک
سایزه؟"
خانم فرشنده:" نه عزیزم، سایز بندی
داره." یک نگاهی به هیکل مادر میاندازد که نمیدانم از زیر چادر چطور
ارزیابیاش میکند اما از میان کیسهاش یکی را بیرون میکشد و میدهد دستش."
این سایز شماست."
مادر در حال وارسی همان شورت گنی کِرم رنگ
است:" رنگ بندیاش همینه؟"
خانم فروشنده:" بهترین رنگه. رنگ بدن. بپوش
زیر لباس، اصلا معلوم نمیشه. رنگ بدن خوبیاش همینه."
مادر کش کمر گن را با دو دست میکشد و میکشد:"
خراب نمیشه؟ شل نمیشه؟"
خانم فروشنده شانه چپش را تکیه داده به میله
کنار صندلی و شکمش که اندازه یک زن 4- 5 ماهه است بیرون زده:" من دو ساله
تنمه. دایم هم میاندازم توی ماشین لباسشویی و میپوشم. تکون نمیخوره. خیلی جنسش
عالیه."
مادر همچنان در حال بازی است و البته لب و لوچهاش
را هم آویزان کرده: "حالا تاثیر هم داره؟"
خانم فروشنده تکیهاش را از میله بر میدارد،
شورت گنیاش را پس میگیرد و با همان شکم افتادهاش، با تاکید میگوید:"
خانوم میگم دوساله دایم میپوشم. دروغ که ندارم بگم."
چهارشنبه 12 شهریور 1393
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر