دکه روزنامه فروشی کنار دانشگاه ما عجیب شلوغ
بود. هنوز روزنامه ها نیامده، همه تمام می شد. عصرآزادگان و خرداد و صبح امروز و...
چندتایی هم که می ماند، همان طور می ماند تا شب. این ها را بیشتر مردم می ایستادند و
تیترها و صفحه یکشان را می خواندند. یکی از اساتید به این کار مردم می گفت:"
مفت خوانی". یک روزهایی این مفتخوانیها خودش می شود تجمعات بزرگ و خیلی
روزها اصلا کسی حال مفت خوانی هم ندارد و دکهها خالی است.
دیروز صبح در قم، زیر گذر خان، یک باره جمعی
دیدیم که همه رو به کنج دیوار ایستاده اند و سرها بالا. خیلی هایشان هم عمامه به
سر بودند. بالای 20 نفر می شدند. کمی نزدیک شدیم و دقت کردیم، دیدیم، دوستان
روزنامه می خوانند. منتهی چون روزنامهها عموما آویزان است، مفت خوانان هم مجبورند
سر به هوا بخوانند.
(متاسفانه به دلیل کسالت جزیی جهاندار، کیفیت
عکسها به شدت پایین است و چون در موقعیت اصلی همراهی نکرد، فقط به همین موقعیت
غیر اصلی رضایت بدهید.)
پنجشنبه سوم بهمن ماه 1392
۲ نظر:
خانم تهرانی! آن دکه سر چهارمردان عمدا اینکار را میکند خیلی سال است که صفحه اول روزنامهها را طوری میگذارد که خلقالله بخوانند شما تهرانیهای مفت خور شعور درک این چیزها را ندارید و همه را مثل خودتان میبینید. حیف نان.
دوست عزیز و ناشناس، من به شما و یا اهالی قم توهین کردم؟ در متن هم همان ابتدا عرض کردم که اتفاقا در همین تهران هم به این کار میگوییم مفت خوانی. این مفت خوانی از قضا تهران و قم هم ندارد. همه دکهها صفحه اول خود را جوری می گذارند که مردم بخوانند، فقط در هیچ شهری ندیدم که به دیوار بزنند و یا آویزان کنند.
امیدوارم که بعدا بازگردید و پاسخ مرا بخوانید و بابت توهینی که به من و همشهریانم کردید، پوزش بخواهید.
ارسال یک نظر