۱۳۹۲ شهریور ۱۸, دوشنبه

"اگه گفته بود عایشه شکایت نمی کردم"

عزت خانوم: اشرف چی شد؟ عزت خانم دستش به کار است و گوشش بیرون. تا صدای صغری را می‌شنود، چیزی می‌گوید. حتی اگر شده الکی. یک بار می‌پرسد چایی‌ات را خوردی؟ یک بار می‌پرسد سالن خلوته؟ مشتری نداری، چرا نمیری؟ نری‌ها، من می‌ترسم". کاری هم به جواب‌های صغری ندارد. فقط می‌خواهد حرفی بزند. گلبهار را هم که نه می‌بیند و نه صدایش را می‌شنود، سراغش را از این و آن می‌گیرد که پشت صندوق نشسته یا نه. صدای زنی با لهجه ترکی می‌آید. "عزت خانوم عزت خانوم" گویان می‌آید این طرف. عزت خانوم: اشرف چی شد؟ اشرف: خودش اومده بود و دو تا دختراش. پسرش هم بود. بهش گفتم آقا، محترم، شما اون قدر برای دخترت جاهاز خریدی، سنگ تموم گذاشتی، من قد یک کت و شلوار دومادی هم نمی‌تونم خرج کنم. ما کجا و شما کجا. یهو دختره برگشت گفت خفه شو فاحشه تا [..…]ندادم. عزت خانوم نزدیک 60 سال را دارد. صدای زنی که می‌آید اما جوان‌تر است. شاید 10 سالی. عزت خانوم: چه پررو. پولت را خوردن، فحش هم می‌دن. تو چی گفتی؟ اشرف: فقط من نبودم که. 80 نفر شاکی داره. سه میلیارد خورده. عزیت خانوم: نخوره الهی. پول تو خوردن داره. اشرف: چی؟ عزت خانوم: پول تو خوردن داره آخه؟ مردک پول گرفتی خونه رهن کنی، بالا کشیدی، جای معذرت خواهی فحش می‌دی؟ اشرف: اونو که بردن زندان. دختراش را هم بازداشت کردن. آخه توی دادسرا جلو مامورا فحش دادن. عزت خانوم: حق شونه. دلت نسوزه‌ها. گفتی اهل مراغه‌اند؟ اشرف: نه مرند. اما پشیمون شدم انداختمشون بازداشتگاه. عزت خانوم: اوه اوه. همشهری داماد کوچیکه منه که. پشیمون چرا؟ خبر مرگشون فحش نمی‌دادن. 17 میلیون کمه که خورده؟ پول تو را جاهاز برا دخترش خریده. خیر نبینه. اشرف: از اون ترک‌ها هستن‌ها. یه لهجه‌ای هم دارن. دختراش را امشب فرستادم بازداشتگاه که دیگه ...زیادی نخورن. عزت خانوم سرخوش شده. اشرف هر چه بیشتر تعریف می‌کند و عصبی می‌شود، لهجه ترکی‌اش بیشتر می‌شود. عزت خانوم: اَشی، گفتی بهت چی گفتن؟ اشرف: گفت فاحشه. عزت خانوم: حتما گفته عایشه. اشرف: نه بابا، خودم شنیدم گفت فاحشه. اول کوچیکه گفت بعد بزرگه. گفته بود عایشه که ازش شکایت نمی کردم بازداشت بشه. شنیدم گفت فاحشه. دوشنبه 18 شهریور 1392

هیچ نظری موجود نیست: