۱۳۹۲ فروردین ۲۱, چهارشنبه

از شرق تا میانه و بالعکس- روایت خرداد 23

"ما رای بدیم، اونا بخورن؟"

 من؛مسافری هستم که هر روز از شرق تهران سوار بر مترو به میانه شهر می روم آن هم حوالی ظهر. شب نیز از همان میانه به شرق باز می گردم. پاتوق اصلی ام آن دو جفت صندلی تکی است که در آخرین واگن ویژه بانوان روبه روی هم هستند. هر روز تا خرداد(بی توجه به میزان حادثه اش که پر است یا خالی)، آمار کناری هایم را می گیرم.

                                                                *****
سهمش از شبانه روز، 10- 12 ساعت گل فروشی است در خیابان ها که خوش شانس باشد، 20 تایی می فروشد. رزهای تک را هزار تومان و رز با یک شاخه مریم را دو هزار تومان. 20 شاخه برایش دخلی نیست. اما؛ به قول خودش"مردم هم ندارن. وگرنه بیچاره ها داشته باشن، می خرن."
با یک دسته گل وارد می شود و پیش از او دخترک 5 ساله اش که گره روسری اش رفته کنار گوشش. خودش از آن هایی است که چشم هایش برق جوانی دارد اما؛ صورتش انگار 10 سال پیرتر از 32 سال است. وقت حرف زدن، لهجه اش به هرجای ایران شباهت دارد، غیر از ساری. ساری که می گوید، تاکید هم می کند که آنجا دریا هم هست. ماهی تازه هست. مرغ دود نخورده هست و سبزی آب فاضلاب ندیده هم.
اما سهم سالش شده سه ماه زندگی در خانه اجاره ای در تهران و کار، 9 ماه باقی را هم در همان روستایشان می مانند. زمین که ندارند، اما؛ وقت نشا می رود سر زمین این و آن و تا اینجا(با دست بالای شکمش را نشان می دهد) توی گل.
قبل تر از آن که گل فروش شود و شوهر پیک موتوری اش در تصادف زمین گیر و خانه نشین شود، به احمدی نژاد رای دادند. آن وقت که قول یارانه می داد به قول خودش:"همین جوری دادیم. گفت بهتون می رسم، باقی هم گفتن این خوبه، ما هم دادیم." الان اما؛ نه او را می خواهد و نه هیچ کس را جای او؛ حتی با وعده های بهتر. "همه شون یکی ان. نه؟"
دخترک 5 ساله اش سر تا ته قطار را می دود تا چند شاخه ای بفروشد. هر بار هم دست خالی برمی گردد اما؛ باز می رود.
وقت انتخابات برمی گردد به همان روستایشان. اما؛ این بار با خودش عهد کرده به کسی رای ندهد. این را به همه دوستان و قوم و خویش هم اعلام کرده که:"رای دادن ما، فقط اونا را گنده تر می کنه.فقط اونا می خورن و چیزی برا ما نمی شه." خانم پشت میکروفن که می گوید:"ایستگاه فلان". دخترک با دستان پرگل و بی پول برمی گردد.به امید قطار بعدی و شاید مشتری، از قطار پیاده می شوند.

چهارشنبه بیست و یکم فروردین1392

هیچ نظری موجود نیست: