۱۳۹۲ فروردین ۲۹, پنجشنبه

"رای به اعتراض"


 از شرق تا میانه و بالعکس- روایت خرداد 30
من؛ مسافری هستم که هر روز از شرق تهران سوار بر مترو به میانه شهر می روم آن هم حوالی ظهر. شب نیز از همان میانه به شرق باز می گردم. پاتوق اصلی ام آن دو جفت صندلی تکی است که در آخرین واگن ویژه بانوان روبه روی هم هستند. هر روز تا خرداد(بی توجه به میزان حادثه اش که پر است یا خالی)، آمار کناری هایم را می گیرم.

                                                             *****
بیشتر یک مرکز فروش سیگار است در کوچه بالایی مترو که چند نوع خوراکی و آب میوه هم کنارش گذاشته. آقای مونقره ای سیگاری خریده و حالا به قیمتش معترض است که "از اون هفته تا حالا؟ چرا آخه؟" لحنش اعتراض از نوع خشن نیست یا حتی انتظار جواب از فروشنده را ندارد، برای همین می گویم:"آخه نزدیک انتخاباته." او هم قاه قاه می خندد و چروک های کنار چشمش زیادتر می شود.
مرد مونقره ای:برعکس شده؟! همیشه وضع را بهتر می کردن که از ذوق بری رای بدی.
من: رای می دید؟
مرد مونقره ای:حتما.حتما.(موقع گفتنش جوری سر را تکان می دهد که نیم تنه اش هم به حرکت می افتد. فقط لحنش نه جدی جدی است و نه شوخی)
من: جدی می گید؟ سری های قبل هم رای دادید؟
مرد مونقره ای:همیشه رای دادم. چرا شوخی کنم؟
من: دور قبل به کی رای دادید؟
مرد مونقره ای: (صدایش را بالا می برد و برای تاثیر بیشتر دستش را در هوا می چرخاند.حالا قدش از آن هم که بود، بلندتر به چشم می آید) همینه. ملت ایران همش دنبال تجسس هستن. چیکار کردی؟کی بود؟چی بود؟اصل را نمی چسبه، دنبال حاشیه است.
من: (مخمصه بدی است.انگار هر چه اعتماد کرده بود، یک باره رفت) تجسس که بی انصافیه. می خواستم ببینم هم رای بودیم که بحث را ادامه بدیم.
مرد مونقره ای:هم رای نبودیم، نمی شد حرف زد؟
من:حتما می شد.
مغازه شلوغ و پر رفت و آمد شده و ما هم آن وسط هستیم و این حرف هایمان را قطع می کند. چون هر بار یکی از ما دو نفر جواب مشتری های معترض به گرانی را می دهد. برای همین به گوشه خیابان می رویم و در میان صدای بوق و فریاد مسافرکش ها بحثمان را پی می گیریم. حالا کمی آرام شده و سیگاری هم روشن کرده که بوی شیرینی دارد. تاکید دارد که به خاطر شغلش زیاد با مردم سر و کار دارد به خصوص در حوزه های اجتماعی. کارگردان، تهیه کننده و نویسنده تلویزیون و سینماست.
من:این روزها خیلی ها می گن رای نمی دیم و یا تا حالا اصلا رای ندادن.هر روز این را می شنوم.
مرد مونقره ای: دروغ می گن. این آدم ها اول نگاه می کنن به طرفشون. می بینن طرف بسیجیه. ته ریش داره، قیافه اش غلط اندازه. همون مردمی که به تو می گن رای ندادن، به اون می گن همیشه توی صف اول رای بودن. همین آدم می ره اون ور می بینه طرف داره به نظام و حکومت فحش می ده، می گه منم تا حالا رای ندادم.
من: شما چی؟
مرد مونقره ای: وقتی رای می دم، یک حقی برای خودم قایل می شم که در شرایط مختلف آن را پیگیری می کنم. وقتی رای نمی دم، تبدیل به یک آدم خنثی می شم که فقط می تونه منتظر شورش باشه. اونم معلوم نیست ازش چی دربیاد.
من: آدم تون را چطوری انتخاب می کنید؟
مرد مونقره ای: شناختم از اون آدم و کسانی که پشتش هستن و این ازشون خط می گیره.
من:خط های اصلی معلوم می شه؟
مرد مونقره ای: بستگی به تجربه و نگاهت داره.نگاه اجتماعی، سیاسی، منطقه، دورنمای جامعه.
من:مثلا از بین این آدم هایی که اعلام حضور کردن، کدوم را بهتر می دونید؟
سیگارش دیگر تمام شده و با این که انگار اصلا عجله ای برای رفتن ندارد،  می گوید:"این خیلی بحثش طولانیه. شماره من را یادداشت کن، یه روز بیا دفتر، مفصل با هم حرف می زنیم."
پنج شنبه بیست و هشتم فروردین 1392

هیچ نظری موجود نیست: