از شرق تا میانه و بالعکس- روایت خرداد 43
رفت
و برگشت به آن مجموعه عظیم جز با آژانس خودشان چاره دیگری ندارد. موقع بالارفتن من
سر در کاغذهایم دارم و او هم ساکت است. وقت برگشت، قصد نزدیکترین ایستگاه مترو را
دارم. اما یک باره میاندازد داخل اتوبان و دستم را از هرچه ایستگاه است کوتاه میکند.
در آینه از این گوشه صندلی عقب، چشمهای ریز و دو خط عمیق بین دو ابرویش پیداست.
انگار که اخم را روی چهرهاش حک کرده باشند. سری که کم پشت است و کمی تاس و ریش
کوتاهی که بیشترش سفید شده. سخت حرف میزند برخلاف همه رانندههای تاکسی. با سادهترین
سوالها شروع میکنم.
- استخدام توی اینجا خیلی سخته؟
- نه.
- انگار کلی گزینش داره؟ مثلا از نظر عقیدتی.
- پایین دستیها نه.
- بالادستیها دارن؟
- نه همه.
- شبیه سیستم نظامی سخت گیری دارن؟ مثلا مهر رای داشته باشید؟
- چطوریه؟ هیچ کجا این طوری نیست.
- نظامیها را شنیدم این طوریه.
- نه. مهمترینش سپاهه که این طوری نیست. خودم سپاه بودم. رای یه چیز شخصیه.
- شما رای می دید؟
- بله.
- دور قبل به کی رای دادید؟
- احمدی نژاد.
- از عملکردش راضی بودید؟
- کارش بد نبوده، اما موضوعات جانبی داشت.
- از نظر اقتصادی؟
- در اون زمینه نظری ندارم. اما یه سری حرفا را نباید میزد، زد. کارایی را نباید میکرد، که کرد. کارای سیاسی که مشکل ایجاد میکنه.
- مثلا چی؟
(جواب نمیدهد و آرام در ترافیک میراند).
- این بار به کی رای میدید؟
- آقای ولایتی. با همه نیروها تعامل داره. حاشیهاش کمه. وجهه جهانیش هم خوبه.
- هاشمی هم قراره بیاد.
- خیلی قبولش دارم، اما به درد رییس جمهوری نمی خوره. سنش زیاده و دور و بریهاش خرابش کردن.مثل احمدینژاد.
- مشایی را میگید؟
- آره. امثال مشایی زیادن.
- اما بهش اعتقاد داشت واقعا.
- مشایی آدمی نبود که یه رییس جمهور حیثیتش را بالاش ببازه. کسی نبود. یه ساعت هم توی وزارت اطلاعات نبوده. بازجو هم نبوده.حتی اسم نوشته بوده برای وزارت اطلاعات، ردش کرده بودن. حالا میچسبونن که اطلاعاتی بوده، بازجو بوده.
- الان که میخواد بیاد.
- 90 درصد خودش نمیآد. بیاد هم رد میشه. بحث اعتقادات هست.
- احمدی نژاد اعتراض نمی کنه؟
- چی کار کنه؟ هر کشوری یه ظرفیتی داره. احمدی نژاد بالاتر از بنی صدر نیست.این حماقت زیاد می کنه، اما مثل موسوی نمی کنه وگرنه خودش باید بره. یه موقع بحث اقتصادی و فرهنگیه، آدم تحمل می کنه، اما بحث اعتقاد هست. من دور قبل برای احمدی نژاد تبلیغ می کردم. اما تبلیغات موسوی را هم می خوندم. هر کی یه جوره. قرار نیست با چماق بزنیم توی سر هم.
- اما زدن که.
- بعد از انتخابات توی تهران مردم طرفدار موسوی خیلی بیشتر از احمدینژاد بودن. بحث تقلب را گفتن که امکان نداره 10 میلیون تقلب شده باشد. (مکانیزم کامل شمارش آرا را و کسانی که پای صندوق هستند را کامل بر میشمارد) اون موقع ماهواره و اخبار خارجی گفتن تقلب شده.
- اخبارشون را شما هم میشنیدید؟
- ما هم میشنیدیدم. دلشون که واسه ما و موسوی نسوخته یه منافعی دارن.
…
- استخدام توی اینجا خیلی سخته؟
- نه.
- انگار کلی گزینش داره؟ مثلا از نظر عقیدتی.
- پایین دستیها نه.
- بالادستیها دارن؟
- نه همه.
- شبیه سیستم نظامی سخت گیری دارن؟ مثلا مهر رای داشته باشید؟
- چطوریه؟ هیچ کجا این طوری نیست.
- نظامیها را شنیدم این طوریه.
- نه. مهمترینش سپاهه که این طوری نیست. خودم سپاه بودم. رای یه چیز شخصیه.
- شما رای می دید؟
- بله.
- دور قبل به کی رای دادید؟
- احمدی نژاد.
- از عملکردش راضی بودید؟
- کارش بد نبوده، اما موضوعات جانبی داشت.
- از نظر اقتصادی؟
- در اون زمینه نظری ندارم. اما یه سری حرفا را نباید میزد، زد. کارایی را نباید میکرد، که کرد. کارای سیاسی که مشکل ایجاد میکنه.
- مثلا چی؟
(جواب نمیدهد و آرام در ترافیک میراند).
- این بار به کی رای میدید؟
- آقای ولایتی. با همه نیروها تعامل داره. حاشیهاش کمه. وجهه جهانیش هم خوبه.
- هاشمی هم قراره بیاد.
- خیلی قبولش دارم، اما به درد رییس جمهوری نمی خوره. سنش زیاده و دور و بریهاش خرابش کردن.مثل احمدینژاد.
- مشایی را میگید؟
- آره. امثال مشایی زیادن.
- اما بهش اعتقاد داشت واقعا.
- مشایی آدمی نبود که یه رییس جمهور حیثیتش را بالاش ببازه. کسی نبود. یه ساعت هم توی وزارت اطلاعات نبوده. بازجو هم نبوده.حتی اسم نوشته بوده برای وزارت اطلاعات، ردش کرده بودن. حالا میچسبونن که اطلاعاتی بوده، بازجو بوده.
- الان که میخواد بیاد.
- 90 درصد خودش نمیآد. بیاد هم رد میشه. بحث اعتقادات هست.
- احمدی نژاد اعتراض نمی کنه؟
- چی کار کنه؟ هر کشوری یه ظرفیتی داره. احمدی نژاد بالاتر از بنی صدر نیست.این حماقت زیاد می کنه، اما مثل موسوی نمی کنه وگرنه خودش باید بره. یه موقع بحث اقتصادی و فرهنگیه، آدم تحمل می کنه، اما بحث اعتقاد هست. من دور قبل برای احمدی نژاد تبلیغ می کردم. اما تبلیغات موسوی را هم می خوندم. هر کی یه جوره. قرار نیست با چماق بزنیم توی سر هم.
- اما زدن که.
- بعد از انتخابات توی تهران مردم طرفدار موسوی خیلی بیشتر از احمدینژاد بودن. بحث تقلب را گفتن که امکان نداره 10 میلیون تقلب شده باشد. (مکانیزم کامل شمارش آرا را و کسانی که پای صندوق هستند را کامل بر میشمارد) اون موقع ماهواره و اخبار خارجی گفتن تقلب شده.
- اخبارشون را شما هم میشنیدید؟
- ما هم میشنیدیدم. دلشون که واسه ما و موسوی نسوخته یه منافعی دارن.
…
- جبهه هم رفتید؟
- جبهه هم رفتم. مردم جنگ را نگه داشتن. آقای موسوی چه کرد؟ نخست وزیر تنهایی کاری نمیتونه بکنه. رهبر اون وقت رییس جمهور بود. موسوی اوایل جنگ و قبل از جنگ خیلی کارا که نباید میکرد، کرده. اون موقع قحط الرجال بود. حالا یه سابقه قبل انقلاب هم داره، اونم نه خیلی.
- شما چند سالهاید که از سپاه بازنشست شدید؟ (سنش چنان نیست که بازنشست شده باشد)
- 48 ساله. بازنشست نشدم، من افتخاری بودم زمان جنگ. الان هم در ارتباطم. نه رسمی البته.
- افتخاری چطوریه؟
- بحث سپاه و بسیج یکیه دیگه.
(حالا او به حرف افتاده و بیسوال من حرف میزند)
- کروبی قبل از انقلاب خیلی زحمت کشید. شکنجه شد، اما وقتی برای کار کردن سهم بخواهی، این مشکلات پیش آد. مثل طلحه و زبیر.
- احمدی نژاد را چرا انتخاب کردید؟
- کار میکنه. همه ناراضیان از اقتصاد، اما من اصلا فکرش را نمیکنم.
- اوضاع اقتصادی اذیتتون نمیکنه؟
- چرا. اما فکرش را نمیکنم. چون اصل نظام را قبول دارم. امام زمانی فرمودند حفظ نظام واجبه، حالا هر جور که شده. به این حرف خیلی اعتقاد دارم. چون هزینه سنگینی دادیم براش.
- اما بعد از انتخابات اتفاقات خیلی بدی افتاد. پرونده تعدادی از کشته شدهها و متهماش موجوده.
- وقتی جنگل آتیش می گیره تر و خشک با هم می سوزن. مردم اولش بودن. فکر میکردن تقلب شده. بعد دیدن این طوری هم نبوده. بحث تقلب سناریو بوده، کنار کشیدن. الان وضع اقتصادی مردم خرابه، اما 22 بهمن اون جوری میآن بیرون.
- جمعیت زیاد بود؟
- نبودش؟ ندیدی شما؟ (جوری میپرسد که انگار مچ گرفته)
- نه.
- تلویزیون هم ندیدی؟
- نه.
- اینا همونهایی هستن که مرغ و گوشت را گران میخرن،اما پای نظام هم هستن. امسال از هرسال بیشتر بود. دنیا نمی خواد ما روی پای خودمون باشیم. همین هستهای می خوان انحصاری باشه. آقای احمدینژاد تنها جایی که بد عمل نکرد، همین بود. کره شمالی را نگاه کن. وایستاد جلوشون. عقب بشینی، میان جلو.
- آقای ولاینی هم میتونه این طوری پیش بره؟
- به تندی این نیست، اما کوتاه نمیآد.
- قالیباف چی؟
- آدم خوب و کاریه، اما به درد ریاست جمهوری نمیخوره. برای ریاست جمهوری باید یه خورده قالتاق باشی توی مسایل خارجی. به درد معاون اولی میخوره. کارای اجرایی را بدن دستش. پل و سد و کارای عمرانی. اما، ولایتی از همه گروهها استفاده میکنه. دنبال حزب خودش نیست.
- کی رای میآره؟
- ولایتی.
- هاشمی چی؟
- دور و بری هاش خرابن.
- کیا؟
- رفقاش و خانوادهاش. بحث فرهنگی را تحمل میکنی، اما خیانت را نه. یه موقع امام می گفتند اینایی که اینجا کشته شدن[ منافقین]، شرف داشتن به اونایی که رفتن زیر بیرق دشمن. توی امریکا یکی مخالف دولتش باشه، میره یه کشور دیگه؟ با دشمن همدست میشه؟
- اینجا اعدامشون می کردن.
- جبهه هم رفتم. مردم جنگ را نگه داشتن. آقای موسوی چه کرد؟ نخست وزیر تنهایی کاری نمیتونه بکنه. رهبر اون وقت رییس جمهور بود. موسوی اوایل جنگ و قبل از جنگ خیلی کارا که نباید میکرد، کرده. اون موقع قحط الرجال بود. حالا یه سابقه قبل انقلاب هم داره، اونم نه خیلی.
- شما چند سالهاید که از سپاه بازنشست شدید؟ (سنش چنان نیست که بازنشست شده باشد)
- 48 ساله. بازنشست نشدم، من افتخاری بودم زمان جنگ. الان هم در ارتباطم. نه رسمی البته.
- افتخاری چطوریه؟
- بحث سپاه و بسیج یکیه دیگه.
(حالا او به حرف افتاده و بیسوال من حرف میزند)
- کروبی قبل از انقلاب خیلی زحمت کشید. شکنجه شد، اما وقتی برای کار کردن سهم بخواهی، این مشکلات پیش آد. مثل طلحه و زبیر.
- احمدی نژاد را چرا انتخاب کردید؟
- کار میکنه. همه ناراضیان از اقتصاد، اما من اصلا فکرش را نمیکنم.
- اوضاع اقتصادی اذیتتون نمیکنه؟
- چرا. اما فکرش را نمیکنم. چون اصل نظام را قبول دارم. امام زمانی فرمودند حفظ نظام واجبه، حالا هر جور که شده. به این حرف خیلی اعتقاد دارم. چون هزینه سنگینی دادیم براش.
- اما بعد از انتخابات اتفاقات خیلی بدی افتاد. پرونده تعدادی از کشته شدهها و متهماش موجوده.
- وقتی جنگل آتیش می گیره تر و خشک با هم می سوزن. مردم اولش بودن. فکر میکردن تقلب شده. بعد دیدن این طوری هم نبوده. بحث تقلب سناریو بوده، کنار کشیدن. الان وضع اقتصادی مردم خرابه، اما 22 بهمن اون جوری میآن بیرون.
- جمعیت زیاد بود؟
- نبودش؟ ندیدی شما؟ (جوری میپرسد که انگار مچ گرفته)
- نه.
- تلویزیون هم ندیدی؟
- نه.
- اینا همونهایی هستن که مرغ و گوشت را گران میخرن،اما پای نظام هم هستن. امسال از هرسال بیشتر بود. دنیا نمی خواد ما روی پای خودمون باشیم. همین هستهای می خوان انحصاری باشه. آقای احمدینژاد تنها جایی که بد عمل نکرد، همین بود. کره شمالی را نگاه کن. وایستاد جلوشون. عقب بشینی، میان جلو.
- آقای ولاینی هم میتونه این طوری پیش بره؟
- به تندی این نیست، اما کوتاه نمیآد.
- قالیباف چی؟
- آدم خوب و کاریه، اما به درد ریاست جمهوری نمیخوره. برای ریاست جمهوری باید یه خورده قالتاق باشی توی مسایل خارجی. به درد معاون اولی میخوره. کارای اجرایی را بدن دستش. پل و سد و کارای عمرانی. اما، ولایتی از همه گروهها استفاده میکنه. دنبال حزب خودش نیست.
- کی رای میآره؟
- ولایتی.
- هاشمی چی؟
- دور و بری هاش خرابن.
- کیا؟
- رفقاش و خانوادهاش. بحث فرهنگی را تحمل میکنی، اما خیانت را نه. یه موقع امام می گفتند اینایی که اینجا کشته شدن[ منافقین]، شرف داشتن به اونایی که رفتن زیر بیرق دشمن. توی امریکا یکی مخالف دولتش باشه، میره یه کشور دیگه؟ با دشمن همدست میشه؟
- اینجا اعدامشون می کردن.
….
-
(حالا چنان گرم شده که با این که به شرق رسیدهایم و مقصد، ماشین را خاموش کرده و حالا رو به من، حرفشهایش را میزند. اصلا به یک 48 ساله نمیآید. میخواهم زودتر حرفمان به نقطه مشخصی برسد، برای همین وقی حرفش به موسوی و کروبی می رسد، بحث را دست میگیرم.)
- با اینا باید چه کار کرد؟
- بحث کشتن نیست. که حتما باید بکشن و اعدام کنن. موسوی و کروبی را باید می کشتن. حالا نظام داره کجدار و مریز مدارا میکنه. اما اینا دوباره منتظر این هستند که کشور را به نابودی بکشن. بزرگترین اشتباه هاشمی این بود که از اینا طرفداری کرد. طرفداری نکرد، سکوت کرد. اما با همه این حرفا اون نمی خواد ریشه بزنی. یا روی نادونی بوده یا اطرافیان. به حضرت عباس این نظام عوض بشه، اولین کسی که ضرر می کنیم، خودمونیم. همه جا دزدی هست. سختی هست. حالا اینجا چون اسمش اسلامیه، نباید دزدی کنه؟ نه والا این نیست. اونم آدمیزاده. اونم خطا میکنه. گناه میکنه. فرقی با ارمنی و یهودی نداره. همه انسانیم و خطا میکنیم. حالا یه موقع یارو ضربهای به نظام زد، باید بگیرن و اعدامش بکنن.
حرف آخر را که میزند، در را نشان میدهد و محکم میگوید:"سرت رو درد آوردم، حالا دیگه برو خونهات."
**** من؛ مسافری هستم که از شرق تهران سوار
بر مترو به میانه شهر میروم و هر روز(بیتوجه به میزان حادثهاش که پر است یا
خالی)، آمار کناریهایم را میگیرم.
پنج
شنبه دوازدهم اردیبهشت 1392
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر