از شرق تا میانه و بالعکس- روایت خرداد 59
ترجیحام این است
که همراه با آقای وزیر سابق و مسوول کنونی سوار بر مترو، در پاتوق من چهار کلام
حرف انتخاباتی بزنیم. اما بیشتر از چند دقیقه وقت ندارد و همین که جواب مسافر مترو
را میدهد، غنیمت است. شادیاش به اندازه بقیه نیست و آن قدر که خیلیها ذوق کردهاند
و نتیجه را مثبت میدانند، خوشبین صد درصد نیست. هر چند حتی بدبینیهایش را همیشه
با لبخند رد میکند و با جوابهای کوتاه خیلی محترمانه آدم را از سرباز میکند.
من: شانس آقای
هاشمی را چقدر میبینید؟
آقای وزیر اسبق:
(میخندد و از همین پشت خط میدانم که چشمان ریزش کاملا محو شده و دو ردیف دندانش
بیرون افتاده) حالا باید دید چی میشه.
من: اوضاع را چطور
میبینید؟
آقای وزیر اسبق: (با
یک آرامش و لبخندی که حتی از پشت تلفن هم کاملا میتوان احساس کرد) شما بگو الان چه
خبره؟ چطوری است؟
من: شما دست در آتش
سیاست دارید.
آقای وزیر سابق:
والا این دوستان ما فقط اطرافیان خودشون را میبینند و میگن خوبه، خوبه. اونا
همین دو سه هزار تا جوون اصلاح طلبی را میبینند که اطرافشون هستند و از این که
بچهها میآن و وقت ثبت نام جمع شدن اطراف وزارت کشور ذوق میکنند و شرایط را خوب
توصیف میکنند. اما واقعیت این نیست واقعا. باید از توده خبر گرفت. باید دید توده
مردم چی میگن.
من: فقط توده؟
آقای وزیر اسبق:
بله. اصل بر حرکت توده است. نخبگان در سال 84 دیدند که تودهای که نمیخواهد حرکت
کند، هاشمی میشود انتخاب دومش.
من: یعنی شرایط
را مثل سال 84 میبینید؟ خیلیها خوش بینتر از این هستند.
آقای وزیر اسبق:
نخبگان باید حرکتی کنند که در توده موثر باشه. در آن شرایط شاید حرکتی که در سال
76 اتفاق افتاد را باز بشه دید.
من: شانس کی
بیشتره به نظرتون؟
آقای وزیر اسبق:
حالا شما بگو ببینم از توده مردم چه خبر؟ چی میگن؟
**** من؛ مسافری هستم که از شرق تهران سوار بر مترو به میانه شهر
میروم و هر روز(بیتوجه به میزان حادثهاش که پر است یا خالی)، آمار کناریهایم
را میگیرم.
جمعه بیستم و هفتم اردیبهشت 1392
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر