۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۵, یکشنبه

"ظاهرش خیلی مهمه"



از شرق تا میانه و بالعکس- روایت خرداد 46

چهار قدم بالاتر از مترو، پیش از مترونوردی شبانه، چای بعد از کار را در پاتوق‌ شبانه‌مان می‌خوریم به همراه دوست. به اندازه 12 متر هم نیست اینجا. میز روبه‌رویی ساندویچ کثیفی سفارش می‌دهد که در لحظه‌ای حاضر می‌شود. پسر مو بلند که با یک تل نازک همه فرفری‌ها را عقب زده، می‌رود تا از پنجره دیوار که راه به آشپزخانه دارد، ساندویچ‌ها را بگیرد. پسر مو کوتاه که نشسته کیف کرده از این سرعت. دفعه اولشان است و به اینجا عادت ندارند. برای همین توضیح می‌دهم که اینجا با فست فودهای دیگر فرق دارد و تا سفارش بدهی، غذا حاضر است. هردویشان دانشجوی طراحی جامدات دانشگاه تهران جنوب هستند و 26 ساله.
پسرمو فرفری: شما هم دانشجویید؟
من: نه. از ما که گذشته. شما که دانشجویی بگو اوضاع چطوره؟
پسر موفرفری:برای انتخابات امتحانامون افتاده جلو. (آنها هم خیلی سریع از گفت‌وگو استقبال می‌کنند)  
من: خبری هم هست؟
پسر موفرفری: چند روز پیش محسن رضایی اومده بود دانشگاه. اما اون طور که راهپیمایی راه بندازن و اینا، نه خبری نیست.
من: کسی هم استقبال کرد؟ بچه‌ها حال و هوای انتخابات دارن؟
پسر موفرفری: نه. اینا هر کدوم که میان پشت سر قبلی حرف می‌زنن و می‌گن خرابی‌هایی که هست، گردن آدم قبلیه است و حالا ما می‌خوایم همه چی را درست کنیم. این سیاست را خوروچف به گورباچف هم سفارش کرده بود که هر وقت مردم اعتراض کردن و شلوغ شد، بنداز گردن قبلیه، همه چی آرام می‌شه. حالا 32 ساله این طوری مملکت را نگه داشتن.
من: این طور که معلومه رای ندادیها.
پسر موفرفری: اصلا. هیچ وقت گولشون را نخوردم.
(پسر موکوتاه دو لپی ساندویچ گاز می‌زند و چشم‌هایش مثل توپ پینگ‌پنگ بین من و دوستش می‌رود و می‌آید. تا می گویم تو چی؟ با سر تایید می‌کند یعنی آره. وقت حرف زدن دستش را جلوی دهانش می‌گیرد تا وقفه‌ای در خوردنش ایجاد نشود)
من: گول خوردی یعنی؟
پسر موکوتاه: نه، من دوست داشتم و رای دادم.
من: به کی؟
پسر موکوتاه: معلوم نیست؟ همه به کی رای دادن؟
من: موسوی یا کروبی؟
پسر موکوتاه: آره، موسوی.
من: این بار هم رای می‌دی؟ (با دهان پر سر تکان می‌دهد یعنی نه)
من: چرا؟
پسر موکوتاه: دلیل خاصی ندارم.هیچ کدوم اینایی که اومدن را نمی‌شناسم.
من: شناخت یعنی چطوری؟ مثلا قالیباف و مشایی و حداد عادل و محسن رضایی را نمی‌شناسی؟
پسر مو کوتاه: نه واقعا نمی‌شناسم که کی بودن و چی کار کردن. وقتی نمی‌شناسم، رای نمی دم. وگرنه تا سری قبل همیشه رای دادم.
من: اگر خاتمی یا هاشمی بیان چی؟
پسر موکوتاه: حتما بهشون رای می‌دم.کاری ندارم چی در موردشون می‌گن. رای می‌دم.
من: چرا بهشون رای می‌ دی؟
پسر موکوتاه: همین رای می دم فقط.
من: یعنی چی؟ انتظارت ازشون چیه؟
پسر موکوتاه: هیچی. مهرش بعدا به دردم می‌خوره.
من:واقعا؟
پسر مو کوتاه: نمی‌دونم. هیچ وقت به دردم نخورده. اما خیلی خوب داری سوال می‌کنی‌ها.(همه می‌خندیم)
من: تو می‌گی فقط اگر این دو نفر بیان رای می‌دی، بالاخره یه امیدی داری که اینا را انتخاب می‌کنی دیگه.
پسر موکوتاه: نه هیچ امیدی ندارم. از این دو نفر خوشم میاد. نه این که فکر کنم رای‌ام براشون حساب می‌شه، پس رای می‌دم.
من: توی دانشگاه فضا چطوریه؟
پسر موکوتاه:هیچ کس نمی‌خواد رای بده. فقط دوستام که هلی کوپترسازی می‌خونند، بهشون گفتن باید رای بدن. اونا مال صنایع دفاع هستن.
من: دوست داری رییس جمهور چطوری باشه؟
پسر موکوتاه: دوست داری میکروفن بیاری مصاحبه کنی؟
(هر دو بلند می‌خندند و من هم)
من: داریم گپ می‌زنیم، اگر اذیت می‌شی،ادامه ندیم.(دعا می‌کنم که بگوید  مشکلی نیست و او هم با ادامه دادن حرفش نشان می‌دهد که اذیت نمی‌شود)
پسر موکوتاه: مهم‌تر از هر چیزی ظاهر رییس جمهوره. مثلا آقای خاتمی درسته که روحانی بود و عبا می‌انداخت، اما هیچ وقت یه لکه روی لباسش نبود. وقتی می‌ره خارج و صحبت می‌کنه، منش و شخصیتش را واقعا نشون می‌ده. صحبت کردنش پشت تریبون خیلی محکم و خوب بود. لغات قشنگی استفاده می‌کرد.
من: دوست داری اگر یکی از این‌ها رییس جمهور شدن، چه اتفاقی توی روند زندگی‌ات بیافته؟
پسر موکوتاه: هیچی. من کارم را دارم و پول هم دارم.
من: یعنی بچه پولداری؟
پسر موکوتاه: نه. اون قدری که دستم به دهنم برسه، دارم. اما دلم می‌خواد همه چی بهتر بشه.
تازه یکی دیگر از دوستانشان آمده و سوال میکند که جریان چیست؟ پسر موبلند آرام آرام برای او توضیح می‌دهد و او هم ساندویچ گاز می‍زند و با لبخند سری تکان می‌دهد که بیشتر معنایش عجب است. پسر موکوتاه لبخندی می‌زند که تمام؟ نصف غذایش را با جواب دادن به من خورده است. من هم رضایت می‌دهم که تمام.

**** من؛ مسافری هستم که از شرق تهران سوار بر مترو به میانه شهر می‌روم و هر روز(بی‌توجه به میزان حادثه‌اش که پر است یا خالی)، آمار کناری‌هایم را می‌گیرم.

یکشنبه پانزدهم اردیبهشت 1392
  

هیچ نظری موجود نیست: