از شرق تا میانه و بالعکس- روایت خرداد 50
واقعیت این است
که هنوز اینجا برای من جاذبه بیشتری دارد. حتی صدای زنی که میپرسد:"اینجا چه
خبره؟" خیلی جذابتر از خانم پشت میکروفن است که دایم و دایم میگوید:"ایستگاه
فلان". من و یک زن زیر سایه درخت ایستادهایم و او یکی درمیان از کاندیداها
سوال میکند. مرد جوان کت و شلواری، همراه با یک گروه دوربین به دست
بیرون میآید. شمرده و با حوصله حرف میزند. الان هم حس
میکند که در حال گزارش برای بینندگان و شنوندگان عزیز است.
گوینده خبر: یه
شنگولهایی دارن کاندید می شن، فیلمه به خدا. طرف این هوا سیبیل داشت( سیبیلهای فرضی را روی
صورتش تاب میدهد و از دو طرف صورت 20 سانتی دور میکند) میخواستیم ازش فیلم
بگیریم، جا نمیشد توی کادر.
من: این همه فیلم
را کی پخش میکنید؟ گوینده خبر: ما وظیفه داریم همه رو بگیریم و ضبط کنیم، انتخاب و پخشش با ما نیست.
من: این طور که می گید، کسی کاندید نشده پس.
گوینده خبر: حالا باقی می آن. فشار زیادی روی رفسنجانی هست که بیاد. بیاد، صد در صد رییس جمهوره.
من: اون بار که رای نیاورد.
گوینده خبر: این وضع اقتصادی رو کی میتونه جمع کنه، غیر از اون؟
من: مشایی چی؟
گوینده خبر: رد میشه اگر بیاد. جرات نمیکنن نگهش دارن.
من: اوضاع رای دادن شما چطوری است؟
گوینده خبر: ما خیلی زیر ذره بینیم. تلفن و مهمانی و سفر خارجی، همه کنترل میشه. تاکید اینه که باید حضور بچهها حفظ بشه. برای همین 6 ماه یه بار به یه بهونهای شناسنامههامون را چک میکنن.
مرد قد بلندی که
از همین تیم است، بیسلام و علیک وارد جمعمان میشود. دستیار فنی
است و بیشتر از 32 سال ندارد. مثل گوینده خبر.
دستیار فنی: یارو اومده بود نطق میکرد که طبق اصل نمیدونم چند قانون اساسی، انگشت زدن به رییس جمهور جرمه. من میگم رییس جمهورمون اینه. (همگی قاهقاه میخندیم و او هم وارد بحث میشود)
من: شما میگی کی رای میآره؟
دستیار فنی: کلا 6 نفر تایید صلاحیت میشن.روحانی، قالیباف. روحانی البته خیلی تند حرف زد ها. احمدینژاد را خیلی بد برد زیر سوال. بعدش... دعا کنیم یکی بیاد نجاتمون بده. اااای خدا(مثلا ادای ضجه و زاری میگیرد و دست به آسمان بلند میکند)
گوینده خبر: (رو به دستیار فنی) اون قدر قدرت زیاده، پاتو که توی اون ساختمون [پاستور] میگذاری، روز دوم میخوای اقتصاد را درست کنی. دولت را درست کنی. همین میشه.
من: امسال مناظره دارن کاندیداها؟
گوینده خبر: داریم، اما پخش زنده نیست. قرار شده قبلش بگیریم که اگر دعوا شد، بشه جمعش کرد.
من: چهار سال پیش صدا و سیما چه خبر بود؟
گوینده خبر: سر درگیریهای 88 خیلی اذیت شدم. طرف این وریها را میگرفتی، دروغ بود یا برای مردم باید دروغ میگفتی.
من: به کی رای داده بودی؟
گوینده خبر: (میخندد. انگار که بگوید خیلی سوال بچه گانهای کردی)
من: موسوی؟
گوینده خبر: یه بار هم گرفتنم. دیگه اومدم بیرون. (حالا کمی نزدیکتر میآید و چشمهایش را ریز و غمگین و صدایش را آرام میکند که تاثیرگذارتر باشد) قشر ما یکی از بدبختترینهاست. اوضاع بد بشه، تقصیر توئه. خوب بشه، کاری بهت ندارن. اگر دعوا بشه، اون ور بری میزننت و این ور بیای، باز هم میزننت. قشر له جامعه است. له.
**** من؛ مسافری هستم که از شرق تهران سوار بر مترو به میانه شهر
میروم و هر روز(بیتوجه به میزان حادثهاش که پر است یا خالی)، آمار کناریهایم
را میگیرم.
پنج شنبه نوزدهم اردیبهشت 1392
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر