۱۳۹۲ خرداد ۱, چهارشنبه

"منفی صفر"



از شرق تا میانه و بالعکس – روایت خرداد 64

اولین بار که به آقای کارشناس زنگ می‌زنم، در مترو است. صدای خانم پشت میکروفن که می‌گوید:"ایستگاه فلان"، می‌آید. می‌گویم: "مگر شما هم مترو سوار می‌شوید؟" می‌گوید: "رویس رویلزم امروز خراب شده بود، مجبور شدم با مترو بیام." می‌گویم:" البته که رویس رویلز بهتر است." می‌گوید:" البته که این سرعت بیشتری دارد." می‌گویم:" اگر می‌دانستم می‌آمدم آنجا و گفت‌وگو را همان جا انجام می‌دادیم." می‌گوید:" فعلا صدات را نمی‌شنوم. بعدا زنگ بزن."
بعدا می‌شود امروز که دیگر نتایج آمده و خیلی‌ها را نا امید کرده. اما صدای آقای کارشناس ردی از ناامیدی ندارد.

من: رد صلاحیت آقای هاشمی به نظرتون عجیب نبود؟
آقای کارشناس: آقای هاشمی بیشتر یک امید سیاسی بود. خودش را قربانی کرد که جامعه به یک دیالوگ حداقلی صفر یا منفی نزدیک به صفر برگردد.
من: حالا امید از بین رفت؟
آقای کارشناس: اتفاقی که در این سال‌ها در حوزه سیاسی افتاده، حالا نشان داد که جامعه را نمی‌توان سرکوب کرد. طرف یک کلام گفت کوروش، برای به دست آوردن دل جامعه گفت ایرانی‌ام. واکنش جامعه این بود که دم خروس از کجا اومد؟ بعد گفتند طرف انحرافی است. با این رد صلاحیت، در اصل حاکمیت زیر صفر رفت. حالا همین که آقای هاشمی خودش را قربانی کرد، قابل احترام است.
من: حاکمیت با این صفر چه می‌کند؟
آقای کارشناس: حالا حاکمیت چاره‌ای جز نازکشیدن از ما ندارد. فقط باید مطالباتمان را خوب بیان کنیم.
من: فرصت بیان این مطالبات کی هست؟
آقای کارشناس: به نظرم چشم انداز آینده مثبت است. می‌توان جامعه را طوری به حرکت درآورد که حاکمیت برای بقا به خواسته جامعه تن دردهد.
من: اما اگر جامعه به سمت سکوت پیش برود، چی؟
آقای کارشناس: سکوت این جامعه هم خطرناک است. آنها که در عرصه سیاسی هستند خوب می‌دانند که این سکوت خطرناک است و باید مردم را به صحنه بیاورند تا این بغض و سکوت در سینه‌ها نماند که خطرناکه. خیلی خطرناک.

**** من؛ مسافری هستم که از شرق تهران سوار بر مترو به میانه شهر می‌روم و هر روز(بی‌توجه به میزان حادثه‌اش که پر است یا خالی)، آمار کناری‌هایم را می‌گیرم.

چهارشنبه یکم خرداد 1392

هیچ نظری موجود نیست: