۱۳۹۲ اردیبهشت ۳۱, سه‌شنبه

" طلا هم بگیره، فایده نداره"



از شرق تا میانه و بالعکس- روایت خرداد 62

سرم را داخل کوله‌ام می‌کنم تا کارت مترو را برای گذر از گیت بردارم که عبای قهوه‌ای که کمی هم قرمزی دارد، را از گوشه چشم می‌بینم که صاحبش تندتند پله‌‌ها را پایین می‌آید. از گیت که رد می‌شوم صبر می‌کنم تا برسد و با کمی فاصله پشتش حرکت می‌کنم تا ایستگا قطار. عمامه سفید را روی موهای کم‌پشت مشکی گذاشته و آن تکه که از عمامه بیرون مانده، کم پشت است و پوست سرش پیدا. چهره‌اش شبیه بازیگر معمم "مس و طلا" است، فقط عینک ندارد. وقتی من حرف می‌زنم بیشتر سرش پایین است و دست راستش را که انگشتر نقره با عقیق کوچکی دارد، روی ریشش می‌کشد و سرش را به نشانه این که در حال گوش کردن است، تکان می‌دهد. وقت جواب دادن اما دایم به دیوار روبه‌رو  نگاه می‌کند. 

صندلی‌ها همه خالی است و مسافری نیست. وقتی روی صندلی‌های سبز ایستگاه در قسمت عمومی می‌نشیند، به بهانه سوالی اجازه می‌گیرم که بنشینم. یک صندلی عقب می‌رود تا اگر قصد نشستن  دارم، به اندازه همان یک صندلی بین‌مان فاصله باشد.

من: می‌خوام برم جایی مشغول به کار بشم که از زیر مجموعه‌های دولته. معرف‌ام و اطرافیان می‌گن بهتره مهر رای توی شناسنامه‌ات داشته باشی...
او: آهان، برای گزینش؟
من: این‌ اجبار را می‌تونن بگذارن؟
او: نه. ربطی نداره. ربطی نداره کسی که می‌خواد استخدام بشه حتما رای بده. ولی این چیزهاییه که هست دیگه. آدم برای انجام کار خودش هم که شده می‌ره انجام می‌ده دیگه.
من: البته بهم گفتن سفید بنداز اگر نمی‌خوای به آدم خاصی رای بدی. خب چه فایده‌ای داره آخه؟
او: سفید را می‌گن که حضور داشته باشید در انتخابات. افرادی که رای می‌دن آمارشون بره بالا. توی سطح بین‌الملل برای مملکت بگن که 60 درصد 70 درصد اومدن شرکت کردن. یه عزتی است برای ایران که مردم ما 60 درصد 70 درصد اومدن شرکت کردن. شمایی که ادعا می‌کنی آمریکایی و اروپایی 40 درصد، 50 درصد نهایت 60 درصد رای می‌دن. از این لحاظ مهمه. البته این را نمی‌شه بگی دلیل قاطعی باشه برای این که استخدام کنند. گزینش از رساله و این‌ها خب آدم می‌ره کسب می‌کنه. اما این که حتما باید بری رای بدی، این به نظر من چیز درستی نیست.
من: خب خیلی جاها انگار این را دارند. مثل نظامی‌ها یا سازمان‌هایی مثل صدا و سیما. اما همین 60 – 70 درصد که زوری باشه و این جوری، چه فایده‌ای داره؟
او: حالا این مطلب را که برای استخدام گذاشتن، من اگر جای شما بودم، انجام می‌دادم دیگه. (ترجیح می‌دهد که زودتر حرف را جمع و جور کند. به خصوص که مسافرانی به ایستگاه آمده‌اند و هر کدام از مقابل ما رد می‌شوند، لحظه‌ای نگاه می‌کنند و رد می‌شوند و این نگاه‌ها انگار او را معذب کرده)
من: واقعا؟
او: آره دیگه. می‌رفتم رای می‌دادم، کاره دیگه.
من: آخه چه کاریه؟ من هر کس را می‌بینم می‌گه رای نمی‌دم.
او: نه رای می‌دن. بالاخره خیلی‌ها هستند که این افراد را قبول دارن. خیلی‌ها هستند که احمدی‌نژاد را قبول دارن و الان که مشایی را معرفی کرده، قبولش دارن و واقعا می‌رن رای می‌دن.
من: خوبه مشایی؟
او: نه، نمی‌گم خوبه. اصلا بحث خوبی نیست. یکی می‌بینی محسن رضایی را قبول داره، می‌ره بهش رای می‌ده. اونم برای خودش هوادارایی داره. افرادی را داره. عرضم به حضورتون هاشمی رفسنجانی کلی طرفدار داره، می‌رن بهش رای می‌دن. نه این جور نیست که... توی فامیل ما هم هستند افرادی که می‌گن ما رای نمی‌دیم، ولی خیلی‌ها هم می‌رن رای می‌دن.
من: هاشمی خوبه الان بیاد؟
او: خوب و بدی‌اش را که نمی‌دونم والا.
 من: نه گفتم شاید شما بهتر بشناسید.
او: هاشمی از لحاظ کارکرد، بالاخره یه سابقه‌ای داره دیگه. می‌شه بر اساس اون سابقه‌اش تصمیم بگیری دیگه. ولی از لحاظ این که با رهبر صد در صد موافق باشه و خودش را مطیع رهبر بدونه، این طور به نظر نمی‌رسه. چون ولایت فقیه که همون ولایت امام زمان هست، اصله. دیروز یه جایی بودیم صحبت می‌کردیم، بنده خدایی موافق هاشمی بود. من حالا این جوری جوابش را دادم که اگر هاشمی کل ایران را طلا بگیره، اما مطیع رهبری نباشه، فایده‌ای نداره.
من: انگار مشایی هم همین‌ طوریست که...
او: مشایی هم مشکل داره دیگه.
 من: فکر کنم تایید نشه. حتی می‌گن بهش گفته بودن که نیا.
او: بله، خود احمدی‌نژاد را هم خیلی حرف‌ها بهش زده‌ بودند که انجام نده، اما انجام داد. یکی از اشتباهاتش همین بود که این بنده خدا را برداشت آورد.احتمال داره البته تاییدش بکنند.
من: واقعا؟ چرا؟
او: بله. اگر تاییدش نکنند احتمال داره بخواد فتنه‌ای ، آشوبی به پا کنه.
من: کی؟ احمدی‌نژاد یا مشایی؟
او: طرفدارای احمدی‌نژاد دیگه. مشایی و احمدی‌نژاد بخوان باز یه آتویی دستشون بیاد، فتنه‌ای ایجاد بکنند. یه اغتشاشی، یه شلوغی که به نفع هیچ کس هم نیست. هیچ کس راضی نیست که بخواد شلوغ بشه. احتمال داره که به خاطر این، ایشون را تایید صلاحیت کنن.
من: اگر تایید بشه، رای می‌آره؟
او: رای می‌آره، ولی نه. توی تهران که رای نمی‌آره. مگر این که توی شهرستان‌ها رای بیاره. دفعه پیش هم فقط شهرستان‌ها رای آورد دیگه. البته تهران بیشتر با موسوی بود.
من: شما به احمدی‌نژاد رای دادید؟
او: اون زمان آره، ولی الان دوباره کاندید بشه، بهش رای نمی‌دم.
من: به کی‌ رای می‌دید این سری؟
او: ابوترابی، ولایتی، قالیباف. یکی از این‌ها.
قطار می‌آید و او بلند می‌شود. می‌خواهم با او به قسمت عمومی قطار بروم تا باقی گفت و گو را انجام دهم، اما دست راست را روی سینه می‌گذارد و سر را کمی به پایین خم می‌کند و با اجازه‌ای می‌گوید و نیم اشاره‌ای به قسمت بانوان قطار می‌کند.

**** من؛ مسافری هستم که از شرق تهران سوار بر مترو به میانه شهر می‌روم و هر روز(بی‌توجه به میزان حادثه‌اش که پر است یا خالی)، آمار کناری‌هایم را می‌گیرم.

‌دوشنبه سی‌ام اردیبهشت 1392

هیچ نظری موجود نیست: