از شرق تا میانه و بالعکس- روایت خرداد 53
اینجا همه حرفی
برای گفتن دارند و نیازی به بهانه نیست. بیگفت و گو، دلیلی محکم پیدا میکنم تا
مسافران مترو را در آخرین روز ثبت نام رها کنم و یکسره به وزارت کشور بیایم.
این ور خیابان،
روبهروی وزارتخانه، چند نفری نشستهاند و آمار کاندیداها را میگیرند. مرد کتش را
روی دست انداخته و موهای کوتاهش را یک طرف سرش شانه کرده. هر چه ریشهایش سیاه
سیاه است، موهایش یکی در میان سفید دارد. با لهجه غلیظ اصفهانی به کسی در آن سوی
خط میگوید که بیاید و نیم ساعتی جای او بماند تا او ناهاری بخورد و نمازی بخواند.
تاکید میکند که مشایی عصر میآید. تلفنش که قطع میشود مردی که کنارش نشسته میگوید:"
ولایتی هم اومده؟" لیست کاملی از کسانی که امروز آمدهاند را به مرد دیگر میدهد.
او هم سرسری گوش میکند.انگار که اسمها برایش مهم نبوده و فقط میخواسته حرفی
بزند.
من: اومدید ثبت
نام؟
مرد اصفهانی:
اومدم هاشمی و مشایی را ببینم. دوستشون دارم.
من: هر دو را؟ یک
اندازه؟
مرد اصفهانی:
مشایی را یه دنیا دوست دارم.
من: پس رای میدید
بهش.
مرد اصفهانی: چرا
که نه. خوبه دیگه.
مرد کناری که سن
و سالش مثل مرد اصفهانی حدود 38 – 39 سال است و وقت گوش کردن چشمانش را ریز میکند،
می گوید: مشایی که شمالیه.
من: از چه چیز مشایی
خوشتون میاد؟
مرد اصفهانی:
مدیریتش. ولایت پذیریش و از همه مهمتر امام زمانی بودنش.
من: قصه جنگیر و
رمالی که پارسال گرفتن و با دولت ارتباط داشت را شنیدید؟
مرد اصفهانی:
تهمته. غیبته. افتراست. ندیدید به چشم که، باور نکنید.
من: سر معاون
اولیش هم با نامه رهبری، کنار گذاشته شد دیگه. بعید میدونم مواضع مشترکی داشته
باشن.
مرد اصفهانی: نه،
نه شایعه است. گفته بودن به خاطر هجمههایی که هست، صلاح نیست اونجا باشه و بهتره
جای دیگهای ازش استفاده بشه.
مرد دیگر: به
کوروش کبیر هم اعتقاد داره. برای همین خیلیها میخوانش.
مرد اصفهانی:
کوروش پیامبر بوده. برید تحقیق کنید. دین ما خشک و بسته نیست که.
من: از احمدینژاد
راضی بودید که میخواهید به مشایی رای بدید؟
مرد اصفهانی:
بله. یه مرد الهیه.
مرد دیگر: آدمیه میتونه
حرف بزنه، خیلی حرفه واقعا.
من: چه حرفی؟
مرد دیگر: هرچی.
واقعیت رو.
من: وضع اقتصادی
در این دوره خیلی خوب نبود و خیلیها ناراضیاند.
مرد اصفهانی: همش
که تقصیر اون نیست. تحریم و سوءمدیریت هم بوده.
من: شغلتون چیه؟
مرد اصفهانی:
عادی. کارمند شرکت خصوصیام.
من: مشایی یارانهها
را هم زیاد میکنه؟
مرد اصفهانی: مهم
نیست.
مرد دیگر: اما
ردش میکنن. چون میخواد حرف بزنه و واقعیتها را بگه. مردیه مثل موسوی.
من: شما هم
طرفدارشی؟
مرد دیگر: نه. من
تا حالا رای ندادم. همیشه خارج از کشورم، وقت نمیشه.
من: هاشمی هم
میاد.
مرد اصفهانی:
شاید بیاد. اونم خوبه.
مرد دیگر: مشایی
تاثیر گذاره. حتی اگر رای نیاره، به انتخابات شور می ده.
مرد
اصفهانی:مشایی بالای 30 میلیون رای میآره. فقط بگذار یه سخنرانی داشته باشه، ببین
چطور میشه.
مرد دیگر: آخه
قبلا مداح بوده.
من: تایید صلاحیت
میشه؟
مرد اصفهانی: چرا
که نه؟ اگر سرسوزنی ازش دیده بودن، ولش نمیکردن.
مرد دیگر: رد
صلاحیت بشه، انقلاب میکنه. مشایی قبلا وزارت اطلاعات کردستان بوده. اونجا را اون
آروم کرد.
من: یعنی شلوغ میکنه؟
مرد اصفهانی:
اصلا این طور آدمی نیست.
من: فقط برای
دیدن مشایی از اصفهان اومدید؟
مرد اصفهانی:
بله.
من: براش ستاد هم
میزنید؟
مرد اصفهانی:
فعالیت هم میکنیم. پاش میمونیم.
من: واقعا 30
میلیون رای میاره؟
مرد اصفهانی: سبد
رای دولت را داره دیگه. همونهایی هم که به موسوی و کروبی رای دادن و احمدینژاد
را هم قبول ندارن، بهش رای میدن. حداقل 5 میلیونشون بهش رای میدن.
من: میگن توی
شهرستان یارانه و بن میدن و این جوری رای جمع میکنند.
مرد اصفهانی:
شایعه است.
**** من؛ مسافری هستم که از شرق تهران سوار بر مترو به میانه شهر
میروم و هر روز(بیتوجه به میزان حادثهاش که پر است یا خالی)، آمار کناریهایم
را میگیرم.
شنبه بیست و یکم اردیبهشت 1392
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر