از شرق تا میانه و بالعکس- روایت خرداد 48
در ایستگاه میانه
این بار نه خانم که یک آقا پشت میکروفن میگوید: "ایستگاه فلان". بیشتر
متروییها، به نمایشگاه کتاب میروند و یا از نمیشگاه کتاب آمدهاند و از کتاب ها
حرف میزنند یا امتحانات. هیچ کدامشان مهمان خوبی برای پاتوقم نیستند ومحل میزبان
نمیگذارند. ظهر نشده، راهم را کج میکنم به سمت وزارت
کشور که میدانم پر از کسانی است که شور انتخابات دارند.
چند نفری بیرون برای
ثبت نام آمدهاند. از بهروز وثوقیراد که به عنوان چهرهای سینمایی و ورزشی آمده
تا حسن روحانی که صبح آمده و رفته. بهروز
خان مثل معرکه گیرها، دایم در حال قدم زدن است. هر کسی از در بیرون میآید، یک
چاکرم و مخلصم میگوید و دست میدهد
و روبوسی میکند. اول از همه هم کلاه شاپواش را بر میدارد که موهای فرفریاش بیرون میریزد و بعد مثل جاهلهای قدیمی یک کتی راه میرود. بهروزخان کلی تشویقم میکند برای ثبت نام. اما در
ستاد میگویند که انتخابات
مردانه است. هر بار همشیره خطابم میکند وچند جمله نامفهوم میگوید و باز با آن کفشهای پاشنه تخم مرغیاش میرود و میآید. 9 کلاس
درس خوانده و میخواهد 150 تا 200هزار
تومان یارانه دهد. وقتی میگویم با گشت ارشاد چه میکنی؟ براق میشود که:"
مگه سر کسی رو بریدیم؟ مال بابای کی رو خوردیم؟"
می گویم: وزیر زن
هم انتخاب میکنی؟میگوید: آدم باید کننده باشه. چی؟ آقامون تختی مرام داشت. انسان بود.
میگویم: دور قبل به کی رای دادی؟
میگوید: راستش را بگم، به یه بنده خدایی رای دادم. مهم نیست، میگن آدم باید انسان باشه.
میگویم: فکر میکنی تایید صلاحیت میشی؟
میگوید: مهم نیست. ممکنه از قیافه من خوششون نیاد و از این آقا خوششون بیاد. (مرد کناریمان را نشان میدهد که هربار که بهروزخان از ما دور میشود، کلی سر و لباس و رفتارش را مسخره میکند)
نزدیک به 8 – 7 نفر
از در بیرون میآیند که مصطفی کواکبیان هم بین آنهاست. بهروز خان میپرد و ماچ و
بوسه سیری با او میکند و بعد پز میدهد
که نماینده مجلس او را میشناسد و در معرفیاش هم میگوید "یکی از اصلاحطلبهای
خیلی معروفه".
مردی خندهکنان
این طرف میآید و پیشنهاد میکند
به جای ایستادن در این گوشه، بروم در یک ستاد و پولی بگیرم. خودش را مسوول هماهنگ
کننده ستاد کواکبیان معرفی میکند که 8 سالی هم مشاور آقای خاتمی بوده.
- (اشاره میکنم به کواکبیان) رای میآره؟
- نه. رد صلاحیت
میشه. ایشون یه
مقدار تند هستند بین اصلاح طلبها.- ایشون؟ گاهی هم چرخشهای اونوری داشتنها.
- آخه این شاگرد آیت الله مهدوی کنی است و یه مقدار آچار فرانسه نظامه. تحصیل کردهترینشون هم اینه.
- قالیباف هم دکتره.
- قلابیه. رییس جمهور هم نمیشه.
- کی رای میاره؟
- شاید هاشمی. اما احتمالش کمه. گفته میخوام بیام، اما اگر آقای خامنهای قبول کنه.
- بیاد رای میآره یا مثل دور قبل میشه؟
- سری قبل فرق داشت. این بار رای میآره.
- اوضاع مشایی چطوره؟
- علما گفتن نیا.
- اگر بیاد چی؟
- فقط ثبت نام میکنه.فایدهای نداره.
- هاشمی نیاد، کی رییس جمهور میشه؟
- ولایتی.
پژو پرشیای کواکبیان روشن میشود و قصد حرکت دارد. یک بار دیگر تاکید میکند جای ایستادن، بروم در ستادی و پولی بگیرم.
- بیام ستاد، باید بهش رای بدم؟
- نه. اول بگو برای کی دوست داری فعالیت کنی؟ روحانی و چند نفر دیگه هم ستادهاشون دست ماست.
سه شنبه هفدهم اردیبهشت 1392
۱ نظر:
خانوم جلالی پور می دونین که هر روز باید بیام یه روایت خرداد شما رو بخونم؟
حرف نداره واقعا
موفق باشید
ارسال یک نظر